خدا فرمود : آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.
او با خود فکر کرد و گفت : اگر خانه ای بزرگ داشتم،بی گمان خوشبخت بودم.
خداوند به او خانه ای بزرگ عنایت فرمود.
دوباره او گفت : اگر پول فراوان داشتم،یقینا خوشبخت ترین مردم بودم.
خداوند به او پول فراوان عطا کرد.
اگر...اگر...واگر...
اینک همه چیز داشت،اما هنوز خوشبخت نبود.
از خداوند پرسید : حال همه چیز دارمٍ،اما باز هم خوشبختی را نیافتم.
خداوند فرمود : باز هم بخواه.
او گفت : چه بخواهم ؟ هر انچه را هست دارم.
خداوند فرمود : بخواه که دوست بداری،بخواه که به دیگران کمک کنی و
هر چه را داری با مردم قسمت کنی.
و او دوست داشت و کمک کرد ودر کمال تعجب دید،لبخندی که بر لب هامی نشیند
و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد.
رو به اسمان کردو گفت : خدایا ! خوشبختی اینجاست : نگاه و لبخند دیگران.
معجزه این است که هرچه داشته هایت را با دیگران سهیم شوی،داراتر می شوی...
(لئونارد نیموی)