منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 778
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 37
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 51
:: بازدید ماه : 4374
:: بازدید سال : 10937
:: بازدید کلی : 614097
نویسنده : نیم دا
دو شنبه 21 شهريور 1390

این روزهاحس می کنم از عشق سرشارم حس می کنم حال و هوای دیگری دارم

این من که میبینی ،من یک سال پیشم نیست

پیداست این از چهره ام از شوق بسیارم

حس می کنم چیزی که از چشم تو می آید

این روز ها جا می کند در عمق پندارم

در خواب همنام قشنگت بر لبم جاریست

یعنی به یاد تو میان خواب بیدارم

می خواستم بعد از شکستن های پی در پی

دل را به دست مردم این شهر نسپارم

می خواستم آن طور که می خواستم باشم

اما تو که باشی من از تسلیم ناچارم

در این غزل تصمیم از آن چشمهایت بود

بی میل تو یک بیت هم ننوشت خودکارم

من آنچه را می خواستم گفتم به تو،حالا

باید که با آری و نه تنهات بگذارم

پیداست تکلیف من و، تو می دهی اما

با این سکوت شیطنت آمیز آزارم

می خواهی از من بشنوی آنچه نباید گفت؟

هرگز نخواهم گفت هرگز ،دوستت دارم

 


:: بازدید از این مطلب : 4992
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : نیم دا
دو شنبه 21 شهريور 1390

تموم خاطراتت یادم میاد

یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد

اگه تو نمونی پیشم دیونه میشم

آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم

فکر تو یه لحظه از سرم نمیره

من میگم میمونی اما دل میگه میره

نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه

میدونم تو میری مهرم حروم میشه

بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه

تازه اول راهیم ، خداحافظی چیه

می دونستم میری و تنهام میزاری

تو که از حال دلم خبر نداری

می دونستم آخرش این جوری میشه

یکی مون تنها میمونه واسه همیشه

 


:: بازدید از این مطلب : 4739
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : نیم دا
دو شنبه 21 شهريور 1390

اميدوارم روزي بتوانم بهترين شعر زندگيم را براي تو بسرايم

و تقديم تو كنم گرچه كه يقيين دارم كه مي داني

نه تنها اشعارم كه تمام هستي ام وجودم تقديم به توست

تو الهام بخش بهترين ابيات شعرهاي مني

وقتي اولين سلام نخستين ديدار

ملتهب ترين نگاه را به ياد مي آورم

آن زمان كه با نگاهي معصومانه با لبخندي كودكانه

 و با صداقتي شاعرانه دستهايم را فشردي

و آن زمان را كه شوق هر روز ديدنم

و هر روز ديدنت آرامم مي كرد ...

آه ! افسوس كه چه زود گذشت. باور مي كني ؟

باور كن كه لحظه لحظه انديشيدن به تو

حتي با اينهمه فاصله و درد

خون زندگي ،عشق به زندگي ،

عشق به بودن را دررگهايم به جوش مي آورد!

باور كن كه هنوزهم دوست دارم

كودكانه بي پروا صادقانه عاشقانه ديوانه وار

بگويم دوستت دارم بگويم ازازل تا به ابد

عاشقانه وديوانه واردوستت دارم

گرچه گفتن و شنيدنش راازمن دريغ مي كني

مي هراسي مي گريزي

اما من هنوز هم دوست دارم كه بگويم دوست دارم ...

 


:: بازدید از این مطلب : 5510
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : نیم دا
دو شنبه 21 شهريور 1390

اشک رازي‌ست
لب‌خند رازي‌ست
عشق رازي‌ست
 

اشک ِ آن شب لب‌خند ِ عشق‌ام بود.
 

قصه نيستم که بگوئي
نغمه نيستم که بخواني
صدا نيستم که بشنوي
يا چيزي چنان که ببيني
يا چيزي چنان که بداني...
 

من درد ِ مشترک‌ام
مرا فرياد کن.
 
درخت با جنگل سخن مي‌گويد
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن مي‌گويم
 

نام‌ات را به من بگو
دست‌ات را به من بده
حرف‌ات را به من بگو
قلب‌ات را به من بده
من ريشه‌هاي ِ تو را دريافته‌ام
با لبان‌ات براي ِ همه لب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هاي‌ات با دستان ِ من آشناست.
 

در خلوت ِ روشن با تو گريسته‌ام
براي ِ خاطر ِ زنده‌گان،
و در گورستان ِ تاريک با تو خوانده‌ام
زيباترين ِ سرودها را
زيرا که مرده‌گان ِ اين سال
عاشق‌ترين ِ زنده‌گان بوده‌اند.
 
 

دست‌ات را به من بده
دست‌هاي ِ تو با من آشناست
اي ديريافته با تو سخن مي‌گويم
به‌سان ِ ابر که با توفان
به‌سان ِ علف که با صحرا
به‌سان ِ باران که با دريا
به‌سان ِ پرنده که با بهار
به‌سان ِ درخت که با جنگل سخن مي‌گويد
 

زيرا که من
ريشه‌هاي ِ تو را دريافته‌ام
زيرا که صداي ِ من
با صداي ِ تو آشناست.
                                                               "
احمد شاملو"

 


:: بازدید از این مطلب : 5074
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : نیم دا
دو شنبه 21 شهريور 1390

در بيمارستانی ، دو مرد بيمار در يك اتاق بستری بودند. يكی از بيماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر يك ساعت روی تختش بنشيند . اما بيمار ديگر مجبور بود هيچ تكانی نخورد و هميشه پشت به هم‌اتاقيش روی تخت بخوابد.آنها ساعت‌ها با يكديگر صحبت می‌كردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی يا تعطيلاتشان با هم حرف می زدند.هر روز بعد از ظهر ، بيماری كه تختش كنار پنجره بود ، می‌نشست و تمام چيزهايی كه بيرون از پنجره می‌ديد براي هم‌اتاقيش توصيف می‌كرد. بيمار ديگر در مدت اين يك ساعت ، با شنيدن حال و هوای دنيای بيرون ، روحی تازه می‌گرفت.اين پنجره ، رو به يك پارك بود كه درياچه زيبايی داشت مرغابی ها و قوها در درياچه شنا می‌كردند و كودكان با قايقهای تفريحی‌شان در آب سر گرم بودند. درختان كهن ، به منظره بيرون ، زيبايی خاصی بخشيده بود و تصويری زيبا از شهر در افق دوردست ديده می‌شد. همان طور كه مرد كنار پنجره اين جزئيات را توصيف می‌كرد ، هم‌اتاقيش چشمانش را می‌بست و اين مناظر را در ذهن خود مجسم می‌كرد.روزها و هفته‌ها سپری شد.
يك روز صبح ، پرستاری كه برای حمام كردن آنها آب آورده بود ، جسم بی‌جان مرد كنار پنجره را ديد كه با آرامش از دنيا رفته بود . پرستار بسيار ناراحت شد و از مستخدمان بيمارستان خواست كه مرد را از اتاق خارج كنند.مرد ديگر تقاضا كرد كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند . پرستار اين كار را با رضايت انجام داد و پس از اطمينان از راحتی مرد، اتاق را ترك كرد.آن مرد به آرامی و با درد بسيار ، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولين نگاهش را به دنيای بيرون از پنجره بيندازد . بالاخره او می‌توانست اين دنيا را با چشمان خودش ببيند.
در كمال تعجت ، او با يك ديوار مواجه شد.
مرد ، پرستار را صدا زد و پرسيد كه چه چيزی هم‌اتاقيش را وادار می‌كرده چنين مناظر دل‌انگيزی را برای او توصيف كند !
پرستار پاسخ داد: شايد او می‌خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابينا بود و حتی نمی‌توانست ديوار را ببيند.

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 4693
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
سودا
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

سایتم چطوره (نمرش بین چنده؟؟؟)

پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای لینکینگ ما دو تا با هم ابتدا منو را با عنوان My love is 7Da و آدرس ni031.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت م قرار میگیرد. !مطمئن باش!